زمینههای حسد (قرآن)حسد به معنای آرزو کردن زوال نعمت از کسی است که استحقاق آن را دارد. زمینههایی عامل رشد حسد در درون انسان میشود، که در این مقاله به آنها اشاره میشود. ۱ - زمینه حسادت دیگرانذکر برخی فضائل، زمینه حسادت دیگران میشود. قال یـبنی لا تقصص رءیاک علی اخوتک فیکیدوا لک کیدا.. «گفت: «فرزندم! خواب خود را برای برادرانت بازگو مکن، که برای تو نقشه (خطرناکی) می کشند چرا که شیطان، دشمن آشکار انسان است!» ۱.۱ - حسادت به یوسفاین آیه دلالت می کند بر اینکه یعقوب وقتی خواب یوسف را شنیده نسبت به آنچه که از خواب او فهمیده اطمینان پیدا کرده، و یقین کرده که به زودی خدا خود، کار یوسف را عهده دار گشته و کارش بالا می گیرد، و بر اریکه سلطنت تکیه می زند و چون یوسف را از سایر افراد آل یعقوب بیشتر دوست می داشت و احترام می کرد لذا ترسید اگر خواب وی را بشنوند او را صدمه ای بزنند، زیرا ایشان مردانی قوی و نیرومند بودند، و انطباق یازده ستاره و آفتاب و ماه بر یعقوب و همسرش و یازده پسران دیگرش خیلی روشن بود، و طوری بود که برادران به محض شنیدن خواب وی معنا را فهمیده آن گاه تکبر و نخوت وادار به حسادتشان کرده، در صدد بر می آمدند نقشهای بریزند که میان او و پدرش حائل شده، نگذارند به آن بشارتها نائل شود. ۲ - زمینه حسادت فرزنداناظهار محبت بیشتر به برخی فرزندان، زمینه ساز حسادت دیگر فرزندان است. لقد کان فی یوسف واخوته ءایـت للسائلین• اذ قالوا لیوسف واخوه احب الی ابینا منا ونحن عصبة ان ابانا لفی ضلـل مبین. «در (داستان) یوسف و برادرانش، نشانه ها (ی هدایت) برای سؤال کنندگان بود! • هنگامی که (برادران) گفتند: «یوسف و برادرش (بنیامین) نزد پدر، از ما محبوبترند در حالی که ما گروه نیرومندی هستیم! مسلما پدر ما، در گمراهی آشکاری است!» ۳ - نفوذ شیطان در حسادتشیطان، وادارکننده انسان به حسادت، نسبت به یکدیگر است. قال یـبنی لا تقصص رءیاک علی اخوتک فیکیدوا لک کیدا ان الشیطـن للانسـن عدو مبین. «گفت: «فرزندم! خواب خود را برای برادرانت بازگو مکن، که برای تو نقشه (خطرناکی) می کشند چرا که شیطان، دشمن آشکار انسان است!» (جمله «ان الشیطان...» در مقام تعلیل برای نهی مذکور در آیه است.) ۴ - عوامل حسادتضعف خداشناسی و جهل به حکمت تفاوتهای موجود در میان انسانها، از عوامل حسادت است. ولا تتمنوا ما فضل الله به بعضکم علی بعض للرجال نصیب مما اکتسبوا وللنساء نصیب مما اکتسبن وسـلوا الله من فضله ان الله کان بکل شیء علیما. «برتریهایی را که خداوند برای بعضی از شما بر بعضی دیگر قرار داده آرزو نکنید! (این تفاوتهای طبیعی و حقوقی، برای حفظ نظام زندگی شما، و بر طبق عدالت است. ولی با این حال،) مردان نصیبی از آنچه به دست می آورند دارند، و زنان نیز نصیبی (و نباید حقوق هیچ یک پایمال گردد). و از فضل (و رحمت و برکت) خدا، برای رفع تنگناها طلب کنید! و خداوند به هر چیز داناست.» ۴.۱ - حسادت از روی جهل به تفاوتهانهی در آیه نهی از آرزوی داشتن این گونه مزیتها است، و بدین جهت نهی فرموده که به این وسیله فساد را از ریشه بر کند، چون این مزیتها اموری است که نفس بشر به آنها علاقمند است، زیرا خدای تعالی ریشه علاقمندی به آنها و به دنبالش سعی و کوشش برای به دست آوردن آن را در دلها نهاده، تا خانه دنیا به این وسیله آباد شود، به همین جهت در برخورد با این مزایا نخست آرزوی داشتن آنها در دل پیدا میشود، و وقتی این آرزو تکرار شد مبدل به حسادتی نهفته چون آتشی زیر خاکستر میگردد، و باز در اثر تعقیب کردن همه روزه، اندک اندک این آتش از زیر خاکستر بیرون آمده، از قلب به مقام عمل خارجی سرایت می کند، و با در نظر گرفتن اینکه این حسد خاص یک نفر و دو نفر نیست، (زیرا همه مردم دل دارند)، اگر حسد همه دلها به هم منضم شود، بلوایی راه می افتد که زمین را پر از فساد نموده، حرث و نسل را تباه می سازد. از اینجا روشن می شود که نهی از تمنا، در حقیقت یک نهی ارشادی است که مصلحت آن به حفظ آن احکام تشریع شده عاید می گردد، نه اینکه نهیی مولوی باشد. و اگر فضل را به فعل خدای سبحان نسبت داده و اینطور تعبیر کرده: "بعضکم علی بعض" برای این بوده که از یک سو صفت خضوع در برابر امر خدای را بیدار کند، و بفرماید: شما که به خدای تعالی ایمان دارید این برتریها را خدایتان در بینتان قرار داده، (و او هر کاری را به مصلحت شما می کند)، و از سوی دیگر غریزه حب و علاقه را که در برخورد با فرد برتر به هیجان آمده تنبه دهد، به این که فرد برتر بعضی از خود تو است، و از تو جدا نیست (و حسادت ورزیدن تو نسبت به او به این می ماند که دست نسبت به بینایی چشم حسد بورزد، و در صدد بر آید تخم چشم را از کاسه در آورد، با اینکه بینایی چشم بینایی دست نیز هست). ۵ - زمینه حسد در حق دیگراناندک بودن آگاهی و دانش دینی، زمینه حسادت در حق دیگران است. الم تر الی الذین اوتوا نصیبـا من الکتـب... • ام یحسدون الناس علی ما ءاتـهم الله من فضله.. «آیا ندیدی کسانی را که بهرهای از کتاب (خدا) به آنان داده شده، (با این حال)، به «جبت» و «طاغوت» (بت و بت پرستان) ایمان می آورند، و درباره کافران میگویند: «آنها، از کسانی که ایمان آورده اند، هدایت یافته ترند»؟ • ..... • یا اینکه نسبت به مردم (پیامبر و خاندانش)، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد می ورزند؟ ما به آل ابراهیم، (که یهود از خاندان او هستند نیز،) کتاب و حکمت دادیم و حکومت عظیمی در اختیار آنها (پیامبران بنی اسرائیل) قرار دادیم.» ۵.۱ - سرچشمه قضاوتهای نادرستقضاوتهای نادرست (یهود) از حسادت آنها نسبت به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و خاندانش سرچشمه می گیرد و به همین دلیل بی ارزش است، آنها بر اثر ظلم و ستم و کفران نعمت، مقام نبوت و حکومت را از دست دادند، و به همین جهت مایل نیستند این موقعیت الهی به دست هیچکس سپرده شود، و لذا نسبت به پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و خاندانش که مشمول این موهبت الهی شده اند حسد می ورزند، و با آن گونه قضاوتهای بی اساس می خواهند آبی بر شعله های آتش حسد خویش بپاشند (ام یحسدون الناس علی ما آتاهم الله من فضله). ۶ - عامل حسد مشرکان و اهل کتابجهل به نقش مشیت الهی در بهره مندی انسانها از رحمت خدا، عامل حسادت و بدخواهی مشرکان و اهل کتاب در حق مؤمنان بود. ما یود الذین کفروا من اهل الکتـب ولاالمشرکین ان ینزل علیکم من خیر من ربکم والله یختص برحمته من یشاء والله ذو الفضل العظیم. «کافران اهل کتاب، و (همچنین) مشرکان، دوست ندارند که از سوی خداوند، خیر و برکتی بر شما نازل گردد در حالی که خداوند، رحمت خود را به هر کس بخواهد، اختصاص می دهد و خداوند، صاحب فضل بزرگ است.» ۶.۱ - حسادت دشمنانآیه پرده از روی کینه توزی و عداوت گروه مشرکان و گروه اهل کتاب نسبت به مؤمنان برداشته می گوید: کافران اهل کتاب و همچنین مشرکان دوست ندارند خیر و برکتی از سوی خدا بر شما نازل گردد. ولی این تنها آرزویی بیش نیست زیرا خداوند رحمت و خیر و برکت خویش را به هر کس بخواهد اختصاص می دهد. و خداوند داری بخشش و فضل عظیم است (و الله ذو الفضل العظیم). آری دشمنان از شدت کینه توزی و حسادت حاضر نبودند این افتخار و موهبت را بر مسلمانان ببینند که پیامبری بزرگ، صاحب یک کتاب آسمانی با عظمت از سوی خداوند بر آنها مبعوث گردد، ولی مگر می توان جلو فضل و رحمت خدا را گرفت؟! ۷ - عامل حسادت منافقانگمراهی منافقان، عامل حسادت و بدخواهی آنان در حق مؤمنان بود. فما لکم فی المنـفقین فئتین والله ارکسهم بما کسبوا اتریدون ان تهدوا من اضل الله ومن یضلل الله فلن تجد له سبیلا• ودوا لو تکفرون کما کفروا فتکونون سواء.. «چرا درباره منافقین دو دسته شده اید؟! (بعضی جنگ با آنها را ممنوع، و بعضی مجاز می دانید.) در حالی که خداوند بخاطر اعمالشان، (افکار) آنها را کاملا وارونه کرده است! آیا شما می خواهید کسانی را که خداوند (بر اثر اعمال زشتشان) گمراه کرده، هدایت کنید؟! در حالی که هر کس را خداوند گمراه کند، راهی برای او نخواهی یافت. • آنان آرزو می کنند که شما هم مانند ایشان کافر شوید، و مساوی یکدیگر باشید. بنا بر این، از آنها دوستانی انتخاب نکنید، مگر اینکه (توبه کنند، و) در راه خدا هجرت نمایند. هر گاه از این کار سر باز زنند، (و به اقدام بر ضد شما ادامه دهند،) هر جا آنها را یافتید، اسیر کنید! و (در صورت احساس خطر) به قتل برسانید! و از میان آنها، دوست و یار و یاوری اختیار نکنید!.» ۸ - پانویس۹ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۱۰، ص۵۶۶، برگرفته از مقاله «زمینههای حسد». ردههای این صفحه : حسد | موضوعات قرآنی
|